صفحه اصلی
اخبار
سیاسی
اقتصاد و بازرگاني
اجتماعی
فرهنگی
علمی
ورزشی
بین الملل
استانها
حوادث
ادبیات و هنر
مشاهیر جهان
شعر
داستان کوتاه
مکتب های ادبی
علمی و فرهنگ
مقالات و مطالب آموزشی
خواص میوه ها و گیاهان
سرگرمی
جملات قصار
حکایات و لطایف نغز و شنیدنی
تعبیر خواب
وقايع و موارد عجیب و خواندنی
طالع بینی
چیستان و معما
ضرب المثل های ایرانی
اطلاعات عمومی
به من بگو چرا
عجایب هفتگانه جهان
نام نامه
مطالب روانشناسی
طالع بینی
مطالب پزشکی و سلامت
سبک زندگی
دستورات آشپزی
خانه
دسته بندی اشعار
حافظ
رباعی ها
رباعی ها
لیست اشعار
جز نقش تو در نظر نیامد ما را - جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
- جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
بر گیر شراب طربانگیز و بیا - پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
بر گیر شراب طربانگیز و بیا
- پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات - گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات
- گفتم دهنت، گفت زهی حب نبات
ماهی که قدش به سرو میماند راست - آیینه به دست و روی خود میآراست
ماهی که قدش به سرو میماند راست
- آیینه به دست و روی خود میآراست
من باکمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست
من باکمر تو در میان کردم دست
- پنداشتمش که در میان چیزی هست
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست - تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
- تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست
هر روز دلم به زیر باری دگر است - در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است
هر روز دلم به زیر باری دگر است
- در دیدهٔ من ز هجر خاری دگر است
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت - گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
- گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت - وز بستر عافیت برون خواهم خفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
- وز بستر عافیت برون خواهم خفت
نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت - نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت
- نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
اول به وفا می وصالم درداد - چون مست شدم جام جفا را سرداد
اول به وفا می وصالم درداد
- چون مست شدم جام جفا را سرداد
نی دولت دنیا به ستم میارزد - نی لذت مستیاش الم میارزد
نی دولت دنیا به ستم میارزد
- نی لذت مستیاش الم میارزد
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد - هر پاکروی که بود تردامن شد
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
- هر پاکروی که بود تردامن شد
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود - نرگس به هوای می قدح ساز شود
چون غنچهٔ گل قرابهپرداز شود
- نرگس به هوای می قدح ساز شود
با می به کنار جوی میباید بود - وز غصه کنارهجوی میباید بود
با می به کنار جوی میباید بود
- وز غصه کنارهجوی میباید بود
این گل ز بر همنفسی میآید - شادی به دلم از او بسی میآید
این گل ز بر همنفسی میآید
- شادی به دلم از او بسی میآید
از چرخ به هر گونه همیدار امید - وز گردش روزگار میلرز چو بید
از چرخ به هر گونه همیدار امید
- وز گردش روزگار میلرز چو بید
ایام شباب است شراب اولیتر - با سبز خطان بادهٔ ناب اولیتر
ایام شباب است شراب اولیتر
- با سبز خطان بادهٔ ناب اولیتر
خوبان جهان صید توان کرد به زر - خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
خوبان جهان صید توان کرد به زر
- خوش خوش بر از ایشان بتوان خورد به زر
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر - وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر
- وآغاز پری نهاد پیمانهٔ عمر
عشق رخ یار بر من زار مگیر - بر خسته دلان رند خمار مگیر
عشق رخ یار بر من زار مگیر
- بر خسته دلان رند خمار مگیر
در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز
در سنبلش آویختم از روی نیاز
- گفتم من سودازده را کار بساز
مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس - اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس
مردی ز کنندهٔ در خیبر پرس
- اسرار کرم ز خواجهٔ قنبر پرس
چشم تو که سحر بابل است استادش - یا رب که فسونها برواد از یادش
چشم تو که سحر بابل است استادش
- یا رب که فسونها برواد از یادش
ای دوست دل از جفای دشمن درکش - با روی نکو شراب روشن درکش
ای دوست دل از جفای دشمن درکش
- با روی نکو شراب روشن درکش
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال - چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
ماهی که نظیر خود ندارد به جمال
- چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل - بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
- بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل
لب باز مگیر یک زمان از لب جام - تا بستانی کام جهان از لب جام
لب باز مگیر یک زمان از لب جام
- تا بستانی کام جهان از لب جام
در آرزوی بوس و کنارت مردم - وز حسرت لعل آبدارت مردم
در آرزوی بوس و کنارت مردم
- وز حسرت لعل آبدارت مردم
عمری ز پی مراد ضایع دارم - وز دور فلک چیست که نافع دارم
عمری ز پی مراد ضایع دارم
- وز دور فلک چیست که نافع دارم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم - در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
- در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن - با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
چون باده ز غم چه بایدت جوشیدن
- با لشگر غم چه بایدت کوشیدن
ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو - حیران و خجل نرگس مخمور از تو
ای شرمزده غنچهٔ مستور از تو
- حیران و خجل نرگس مخمور از تو
چشمت که فسون و رنگ میبازد از او - افسوس که تیر جنگ میبارد از او
چشمت که فسون و رنگ میبازد از او
- افسوس که تیر جنگ میبارد از او
ای باد حدیث من نهانش میگو - سر دل من به صد زبانش میگو
ای باد حدیث من نهانش میگو
- سر دل من به صد زبانش میگو
ای سایهٔ سنبلت سمن پرورده - یاقوت لبت در عدن پرورده
ای سایهٔ سنبلت سمن پرورده
- یاقوت لبت در عدن پرورده
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه - دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
گفتی که تو را شوم مدار اندیشه
- دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
آن جام طرب شکار بر دستم نه - وان ساغر چون نگار بر دستم نه
آن جام طرب شکار بر دستم نه
- وان ساغر چون نگار بر دستم نه
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی - کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می
با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
- کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای
قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای
- ما را نگذارد که درآییم ز پای
TotalRecords:42
rPP:40
TotalPageCount:2
CurrentPage:1
PageNumberLength:15
««
«
1
2
»
»»
صفحه 1 از 2 | تعداد رکورد ها : 42 | تعداد رکورد در هر صفحه : 40